شعری از ساره سکوت (موها)
- ساره سکوت
- Apr 26, 2016
- 1 min read

از هنوز
ایستاده در ارتفاعم
در دهان بی دندان پنجره
دندانهای پیر کتاب را که می کنم به باد می اندازم
در ارتفاع
همیشه به اندازه ی کافی باد هست
به اندازه کافی هنوز
که در ارتفاع ایستاده باشد
و نیفتاده باشد
پنجره
بر پنجره
پنجره های پیر طبقه روی طبقه
دهانهای مردگان اند
در گورهای دسته جمعی
فریادهای سنگ شده ی پمپئی اند پنجره ها
چشمهای مخاطب اند
هنوز و همیشه
ایستاده در ارتفاع ما را می پایند
و صفحات از دست ما سر می خورند در باد
هنوز و همیشه
یکی از ما دارد می افتد
یکی از ما نصفش بیرون پنجره ست
و موها موها موها
نشانه های وحشت آدمی اند در باد
از کف رفته اند
رفته، نرفته،
افتاده و نیفتاده
مهاجر اند موها
مهاجران وا مانده از ارتفاع
مهاجران وامانده از افتادن از نیفتادن
در هنوز و همیشه
رفته و نرفته
افتاده و نیفتاده اند
کتابهایم
در باد که می افتند
به خودم نزدیک تر ام
در افتادن
به خودم نزدیکترم
در موها
وحشت آدمی اند موها
وحشت روزگار نیامده اند
وحشت بیرون رفتن اند از رفتن
موها
- و باد ، باد، باد که می آشفت...-
ببین چطور رفتنی اند که نمی روند موها
افتادنی اند و نمی توانند بیفتند موها
ببین چطور دردهان پیر پنجره در عذابند موها
موها مویه مویه مویه موها ها ها های های های
...
همیشه قبل از افتادن ،
موهایت را بده ببافم
Comentarios