top of page

شعری از عادل قربانی

  • عادل قربانی
  • Apr 17, 2015
  • 1 min read

عادل.jpg

خواب می بینم

خواب مزرعه‌ای از ناخن‌های ارغوانی تو

بر پای تپه‌ای که بر فرازش ایستاده ام

پوشالی

بی‌ وزن

و کلاغ‌ها بر شانه‌ام سنگینی‌ می‌کنند

زیر آسمانی از ملحفهٔ سپید با لکه پر رنگی‌ که سرخ تر از لب‌های تو که حالا سرد و سپیدند

خواب می بینم

خواب دخترکی پنج ساله که با انگشتان کوچکش پهلوی کت خاکستری‌ام را بخیه میزند

مبادا باد پوشال‌ها را ببرد

هر سه ثانیه از شمال باد می اید

بادی که بوی نفسهای سنگین میدهد و درونم را از همه‌چیز خالی‌ می‌کند تا بخیه بزند دختر پنج ساله ام

دخترم پنج ساله بود اگر خون به دلت نکرده بودم

خواب می‌بینم

و ناخن‌های ارغوانی ات میان خوابهایم، می رقصند

آسمان را چنگ می زنند

ملحفهٔ سپید را چنگ می زنند

تا من کت خاکستری‌ام را تنت کنم

و هر سه ثانیه باد می‌‌آید و من خالی‌ می شوم

و پاهایم به زمین نمی رسند

 
 
 

Comments


Featured Posts
Recent Posts
Archive
Search By Tags
Follow Us
  • Facebook Basic Square
  • Twitter Basic Square
  • Google+ Basic Square

Toronto

Reach Us in:

Facebook, instagram

 

© 2023 by کانون شاعران شهر تورنتو. Proudly created with Wix.com

  • Facebook Reflection
  • Twitter Reflection
  • Instagram Reflection
  • YouTube Reflection
  • SoundCloud Reflection
bottom of page